رسانه ها از گذشته تا زمان معاصر تغییرات بسیاری را در شكل و نحوه اثرگذاری داشته اند، اما همه آنها یك هدف را دنبال كرده و می كنند و آن نیز تاثیرگذاری بر روی ذهن و تفكر و رفتار مخاطب در راستای هدفی خاص است. در عرصه سیاست و در حوزه های داخلی و خارجی نیز رسانه ها نقش تعیین كننده ای داشته و هر نهاد داخلی و یا حتی هر كشوری كه از رسانه های بیشتر و به ویژه كارآمدتری برخوردار باشد میزان موفقیت آن و احتمال دستیابی به اهداف پیشبینی شده برای آن بیشتر خواهد بود.
در عرصه بین الملل نیز رسانه ها بعد از انتشار گسترده و بعد از همه گیر شدن آنها، به عنوان یكی از ابزارهای اعمال سیاست خارجی مطرح بوده اند و در هر زمان باتوجه به فناوری ها و امكانات در دسترس سیاستگذارن كشورها به ویژه قدرت ها استفاده شده اند. این موضوع در قرن گذشته و حال به علت دسترسی آسان تر افكار عموممی به سرعت انتقال پیام و به ویژه شیوههای نوین و جذابتر ارائه مطالب اهمیت بیشتری یافته اند.
تكنولوژیهای جدید ارتباطی مدت هاست كه جهانیان را درون یك دهكده جهانی به هم متصل و متقابلا وابسته ساخته اند. در این جهان به شدت درهم تنیده، رسانهها به منابع اصلی اطلاعات برای مردم سراسر جهان تبدیل شده و به عنوان بازیگرانی قوی در روابط میان بازیگران آن كه كشورها هستند تبدیل شده اند.
در این چارچوب تبیلغات به عنوان ابزار مهم هدایت كردن روابط در نظام بینالملل و توجیه سیاستهای ملی در دوران پس از جنگ جهانی دوم گسترش یافته است. گرچه بهكارگیری وسایل جدید ارتباط جمعی و رسانههای تصویری در سطح جهانی به دولتها برای اجرایی كردن سیاستهای داخلی و خارجی كمك رسان است، اما به همان اندازه چالش برانگیز نیز می باشد.
به اعتقاد كارشناسان، قدرت جهانی یك كشور با توانایی دیپلماسی رسانهایاش ارتباط مستقیم دارد و به همین دلیل كشورها در اتخاذ سیاست خارجی موفق در عرصه بین الملل به دیپلماسی رسانهای و استفاده از فناوری های جدید اطلاعاتی-ارتباطی برای اتصال به جامعه هدف استفاده می كنند.
به نظر كارشناسان، دیگر تنها تلویزیون، مطبوعات، رادیو، و فناوریهای چند رسانه ای تنها به مثابة كانال ارتباطی مطرح نیستند، چرا كه آنها نقش مهمتری را در فرایندها و جریانات بازی می كنند. رسانه ها نقش تعیین كننده ای در محیط تصمیم گیری سیاست خارجی دارند، محیطی كه نباید تنها در مرحله ورودی فرایند موردنظر قرار گیرد، بلكه باید بیشتر به عنوان بافتی كلی و به مثابه محیطی خروجی كه رهبران، خط مشیها را در آن تعیین می كنند در نظر گرفته شود.
رسانه به عنوان یكی از ابزارهای مهم ایجادكننده بستر و محیط لازم برای اعمال موفقیتآمیز سیاست خارجی مطرح هستند. رسانه ها با برجسته سازی برخی پدیده ها و مفاهیم، القای تفاسیر ویژه به مخاطب به چارچوب سازی می پردازند. در این حیطه، سینما و تلویزیون از مهمترین ابزار برای تغییر نگرش و عادات شهروندان و حتی نخبگان خودی و یا كشور رقیب استفاده می شوند تا با پاك كردن ذهنیت های درست یا غلط پیشین ضمن ایجاد تغییرات جامعه شناختی و روانی، بستر لازم را برای یك اقدام مهم و تاثیرگذار در عرصه سیاسی آمناده كنند.
**پنتاگون سانسوركننده و شكل دهنده به هالیوود
------------------------------------------------------
كتاب 'عملیات هالیوود' به بررسی نقش پنتاگون در سانسور و شكل دهی رسانههای آمریكا به ویژه در حوزه سینما و تلویوزون در راستای سیاست خارجی آمریكا و آماده كردن جامعه برای پذیرش سیاست های تهاجمی این كشور پرداخته است.
چند سال قبل 'دیوید راب' با بررسی روندهای موجود در عرصه رسانه ای آمریكا اینگونه نتیجه گرفت كه هالیوود به شدت به دلایل سیاسی و اقتصادی از پنتاگون و وزارت دفاع آمریكا تاثیر می گیرد و به طور كلی برای جلب سرمایه گذار و ادامه روند سوددهی خود به شدت به مقولاتی كه مورد توجه پنتاگون است، گرایش دارد.
وی در كتاب خود می نویسد، 'هیچ جامعه آزادی وجود ندارد كه به ارتش و نظامیان خود اجازه دهد هنر را كنترل كند'، با وجود اینكه این موضوع از نظر منطقی نادرست است، حتی غیرقانونی نیز محسوب می شود.
به اعتقاد این پژوهشگر، این واقعه بیش از 50 سال است كه در آمریكا حادث شده است و به قدرتمندترین ارتش جهان اجازه داده شده است كه خط مشی های مورد علاقه خود را در پرنفوذترین رسانه جهان تبلیغ كند. در بیش از نیم قرن گذشته به وزارت دفاع آمریكا كمك كرده است موانع پیشروی خود را در جامعه و افكار عمومی آمریكا و حتی در كنگره رفع و رجوع كند.
**استفاده دولت از غفلت مردم آمریكا
----------------------------------------
در آمریكا نوع استفاده از تلویزیون محدود نیست، اما این رسانه با تلقین خواستههای رهبران آمریكا و ارائه تبلیغات جنگی در قالب فیلم و برنامه های تلویزیونی به ظرافت هرچه تمام تر به شكل دهی جامعه آمریكا پرداخته است به گونه ای كه حتی مردم آمریكا هم متوجه آن نشده اند. با اینكه فرانكلین روزولت می گفت كه مردم آمریكا از هیچ جنگی حمایت نمی كنند مگر آنكه اول مورد هدف قرار بگیرند، اما تاثیر این حركت نرم رسانهای به شكلی بود كه با وجود مخالفتهای گسترده در دهه 1940 برای ورود به جنگ با آلمان نازی و حكومت امپریالیستی ژاپن، در كمتر از چند دهه افكار عمومی آمریكا به شدت طالب جنگ شده اند.
آمریكا وارد جنگ جهانی دوم شد، در دهه 1960 به بهانه اثبات نشده حمله قایق های ویتنامی به ناوهای آمریكایی به جنگی پرداخت كه شكست نتیجه آن بود، در دهه 1980 به بهانه های واهی به لیبی حمله كرد، در دهه 1990 به راحتی به عراق كه كویت را اشغال كرده بود حمله كرد و در سال 2003 به این بهانه كه عراق تسلیحات كشتار جمعی دارد به جنگ با عراق رفت (البته هیچگاه چنین تسلیحاتی در عراق یافت نشد و دروغ مقامات آمریكایی ثابت شد.)
به نوشته نویسنده این كتاب، مردمی كه در هیچ جنگ خارجی مداخله نمی كردند و به طور كلی تا اوایل قرن 20 انزوا را پیشه كرده بودند به مردمی به شدت جنگ طلب تبدیل شده اند كه پیش پا افتاده ترین موضوع و به قول معروف اگر به آنها گفته شود بالای چشم آنها ابرو است (اصطلاح انداختن كلاه روی زمین) آنها را به یك جنگ می كشاند.
**جنگ، موضوع دوست داشتنی مردم آمریكا!
--------------------------------------------------
صریح ترین نمایش این تغییر ماهیتی مردم آمریكا هنگامی نشان داده شد كه جورج بوش رییس جمهور آمریكا سیاست كهن این كشور در زمینه استفاده از تسلیحات هسته ای را كنار نهاد و اعلام كرد كه این كشور حتی هراسی از اقدام برای حمله نخست هسته ای ندارد و از تسلیحات هسته ای هم علیه دشمنانش استفاده می كند. جالب اینجاست كه این اظهارات با حمایت آمریكایی ها روبرو شد.
به نوشته این كتاب پرفروش، در ایالات متحده این دگردیسی ماهیتی در اجتماع، نتیجه تلاش دهها ساله تلویویون و سینما و دیگر رسانه های آمریكاست تا آمریكایی ها را به مردمی جنگ دوست( WARLIKE PEOPLE) تبدیل كند.
این هدف جز با دادن رشوه، وادار ساختن و یا ارعاب فیلم سازان محقق نمی شد. از این رو هالیوود دقیقا راهی را می پیماید كه پنتاگون می پسندد و برای این كار ابایی ندارد حتی داستان هایش را به دلخواه نظامیان تغییر دهد.
**كنگره و دروغ های پنتاگون
-------------------------------
در این كتاب آمده است كه كنگره نیز چشم خود را به روی این مسائل بسته است و با اینكه وظیفه دارد نحوه هزینه مالیات مردم آمریكا را بررسی كند، اما توجهی به رابطه هالیوود و پنتاگون ندارد.
كنگره تنها در دو مورد خواستار پاسخ از طرف پنتاگون در سال های 1956 و 1969 شد كه در هر دو موضوع با دروغ هایی از پنتاگون مواجه شد و پرونده بسته شد. وقت آن رسیده است كه كنگره تحقیقاتی كامل را در خصوص رابطه پنتاگون و روند فیلم سازی َآغاز كند.
**پنتاگون به دنبال قهرمان سازی و جلب نظر مردم
--------------------------------------------------------
در این كتاب حاوی اطلاعات بسیار جالبی در مورد نحوه ساخت و آماده سازی برخی فیلم های سینمایی وجود دارد و در آن آمده است كه دولت آمریكا از طریق پنتاگون نه تنها به تغییر در برخی صحنه های فیلم ها می پردازد حتی در بازنویسی كل فیلمنامه برخی از نمونه های سینمایی كه مورد علاقه بسیاری از مردم جهان است، دست داشته است. گرچه این خط مشی از سال های بعد از جنگ جهانی دوم دنبال شد، اما می توان نمونه هایی از این دخالت ها را در سال های دهه 1920 نیز مشاهده كرد.
در بسیاری از این فیلم ها، پنتاگون با در اختیار نهادن تجهیزات و امكانات و مكان برای فیلمبرداری به ویژه اگر در حوزه های جنگی باشد، به دخالت در ماهیت فیلم ها پرداخته است. ضمن اینكه متن فیلمنامه ها در ابتدا باید به تایید پنتاگون برسد و این نهاد برای اینكار كارمند و متخصصان خود را دارد كه در راس آنها 'فیل استراب' قرار دارد كه نفوذ بسیار زیادی در تعیین سرنوشت یك فیلم سینمایی دارد. با دخالت این فرد، در برخی موارد صحنه های جنسی تغییر می كند، نمادها و بخش هایی كه بر نژادپرستی آمریكایی اشاره دارند حذف می شود و در نهایت قهرمان مورد علاقه پنتاگون در آن ساخته و پرداخته شده و فیلمنامه برای ادامه كار آماده می شود.
به نوشته این كتاب، این كار با دو هدف قهرمان سازی از ارتش آمریكا و كسب حمایت مردمی از این نهاد انجام می شود. موفقیت این سیاست از آنجا مشخص می شود كه بودجه دفاعی آمریكا هر سال افزایش می یابد حتی در این فیلم ها برخی اشتباهات و مسئولیت های تاریخی غیرقابل انكار دولت آمریكا بی اهمیت جلوه داده می شود. به عنوان نمونه، در تاثیر فیلم های سینمایی باید گفت كه بعد از نمایش فیلم (Top Gun) كه بسیار مورد علاقه پنتاگون نیز بوده است، میزان افراد داوطلب برای استخدام در نیروی هوایی ارتش آمریكا رشد چشمگیری داشت.
**نمونه هایی از دخالت پنتاگون
----------------------------------
خودسانسوری نیز از دیگر موضوعاتی است كه هنرمندان آمریكایی در عرصه سینما به آن دچار شده اند. معمولا پنتاگون با بر تهیه كنندهها در مورد هزینههای بالای تجهیزات و امكانات فشار می آورد و انتقال این فشار به عوامل فیلم باعث تغییرات در كل داستان فیلم می شود. البته در این میان هنرمندانی همچون 'كلینت ایستوود' نیز بوده اند كه در برابر فشارها و حتی وسوسه های پنتاگون مقاومت كرده و راهی را كه به آن اعتقاد داشتند، ادامه دادند.
در یك نمونه دیگر می توان به نگرانی های پنتاگون در داستان فیلم های 'جیمز باند' اشاره كرد. نیروی دریایی آمریكا خواستار آن شده بود كه در ازای دادن امكاناتی از جمله كشتی و هلی كوپتر به ساخت فیلم (Tommorrow Never Dies) یك خط از گفتگوی شخصیت اصلی فیلم از كل فیلم حذف شود.
استراب كه مسئول این موارد در پنتاگون است احساس كرد كه این جمله باعث دردسر سفیر آمریكا در ویتنام می شود و روابط دو كشور را تضعیف می كند. ظاهرا در بخشی از این فیلم یك مامور سی.آی.ای. به باند می گوید كه وارد آبهای ویتنام نشود زیرا ممكن است باعث جنگ میان دو كشور شود و 'ممكن است این جنگ این بار به نفع ما تمام شود'.
پنتاگون حتی در تعیین فیلم های استریپ نیز نقش بازی می كند و در مورد صحنه هایی كه به ارتش این كشور مربوط است حساسیت دارد. در یكی از این فیلم ها، پنتاگون دستور داد كه كلیه تصاویر مربوط به استفاده سربازان آمریكایی از مواد مخدر در ویتنام كه در آن زمان امری طبیعی بود حذف شود.
فیلم سینمایی (ThirteenDays) نیز هنگامی كه می خواست تایید پنتاگون را بگیرد به مشكل برخورد و علیرغم همه مقاومتها، برخی واقعیات مستند و تاریخی نادیده گرفته شد و یا به صورت وارونه نمایش داده شد.
با اینكه 'پیتر آلموند' كارگردان فیلم، بسیاری از اسناد تاریخی و نوارهای ضبط شده را مورد بررسی قرار داده بود، پنتاگون تاكید داشت كه در فیلم باید تغییراتی ایجاد شود و شخصیت رییس ستاد ارتش را بهتر نشان دهد. ضمن اینكه در گفتارهای فیلم در زمینه حمله به كوبا به علاوه برخی صحنه ها در مورد سقوط هواپیمای جاسوسی آمریكا در این كشور (كه هر دو مورد با واقعیت نیز همخوانی داشتند) حذف و یا دگرگون شوند تا تصویری مثبت از آمریكا نمایش داده شود.
مقاومت كارگردان فیلم باعث شد كه پنتاگون از حمایت مالی از این فیلم خودداری كرد و حتی اجازه ورود 'كوین كاستنر' بازیگر برجسته این فیلم و نمایش آن در یك پایگاه هوایی را نداد، زیرا این نگرانی وجود داشت كه فیلم بر روی سربازان تاثیر منفی داشته باشد.
نمایش نژادپرستی، موضوعات جنسی و یا جنایات علیه بشریت و نقض فاحش حقوق بشر به وسیله سربازان آمریكایی كه موضوعی رایج در ارتش آمریكا در جنگها هستند از جمله خطوط قرمز پنتاگون محسوب می شوند و اگر هم برخی از این موضوعات نشان داده شوند آن را در فیلم به عنوان موضوع ارتش آمریكا تفسیر نكرده و آنرا واقعیت جامعه بیان می كنند.
براساس این كتاب، پنتاگون به دنبال آن است كه حتی تاریخ را هم تغییر دهد. به عنوان نمونه در فیلم Windtalkers، پنتاگون با صحنه ای كه در آن سربازان آمریكایی دندان های طلای سربازان كشته شده ژاپنی را در می آوردند به شدت مخالفت كرد. یك مقام پنتاگون، اما این موضوع را تایید كرد و در این زمینه گفت كه اكنون در كتاب های بسیاری وقایع جنگ و اقدامات تفنگداران دریایی آمریكایی بیان شده و نمی توان آن را انكار كرد. ما می دانیم كه این اتفاقات وحشتناك در شرق اقیانوس آرام و حتی در اروپا افتادند.
فیلم هایی همچون 'Windtalkers' ،'Black Hawk Down' و 'The Green Berets' با پنتاگون همكاری كردند و با تغییرات گرچه توانستند حمایت پنتاگون را كسب كنند، اما فیلم هایی غیرواقعی را تولید كردند. سازندگان فیلم سوم حتی مجبور شدند از آوردن نام یك قهرمان دوران جنگ كه بعدها به اتهام تجاوز به كودكان محكوم شده بود خودداری كنند.
پنتاگون در خط مشی خود حتی از بازی با كودكان نیز ابایی ندارد و آنها را سربازان آینده خود می داند. از آنجا كه كودكان تفاوت تبلیغ و واقعیت را نمی دانند، پنتاگون راحت تر به هدف خود می رسد. در فیلم های (The Mickey Mouse Club و Lassie) از جمله فیلم های كودكان بودهاند كه در آنها تصویری جالب و سرگرم كننده از دوران سربازی نشان داده می شود كه برای تفنن و به راحتی سرزمین كمونیست ها و دشمنان را فتح می كند. حتی در این فیلم برخی تسلیحات جدید كه در هیچ فیلم دیگری نشان داده نشده بود به نمایش در آمد از آنجمله یك نیروی دریایی هسته ای بود.
وی در این كتاب تاكید دارد كه پنتاگون اولین متمم قانون اساسی را نقض كرده است و یك بحث خاص را بر دیگر مباحث ارجحیت می بخشد و در پیام های ارسالی خود تبعیض قائل می شود.
**نمایش چهره خوب
----------------------
در فصول متعدد این كتاب كه به بررسی و یا گفت وگو با دست اندركاران و فیلم سازان در هالیوود می پردازد، ده ها فیلم سینمایی و تلویزیونی را به عنوان نمونه ذكر می كند كه در آن پنتاگون به فیلم هایی كه به نوعی با موضوعات جنگی و یا تمایلات ضدجنگی مربوط می شوند دخالت می كند.
فیل استراب كه مسئول بررسی و سانسور یا تغییر فیلم ها در پنتاگون است اعتقاد دارد كه تولید هر فیلمی باید بر حفظ و استخدام نیروها كمك كند. از نظر وزارت دفاع آمریكا ضرورت این موضوع بعد از 11 سپتامبر 2001 و تكاپوی بیشتر نظامی آمریكا بیشتر شده به همین دلیل پنتاگون به صورت جدیتر وارد این عرصه شده است.
**پژوهش**9130**9123